پرنيان جوني پرنيان جوني ، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 12 روز سن داره

نفس من و بابا

7 ماهگي نازنين دخملم

سلام نازنينم  مامان جوني ديروز شما 7 ماهت تموم شد و وارد ماه هشتم از زندگي پر بركتت شدي .  دخملكم الهي صد ساله بشي مامان جون. شما ديگه بدون كمك راحت مي شيني . خيلي دوست داري حرف بزني  از خواب كه بيدار مي شي برام مي خندي و بهم كلي انرژي مي دي . ديروز صبح كه بيدار شده بودي با دستهاي مهربونت صورتم رو نوازش مي كردي بعدش هم براي اينكه خودت رو برام لوس كني برام موش مي شدي     ماماني فداي موش شدند . مهربونم خيلي دوست دارم به اميد روزهاي پر از شادي با تو   مي بوسمت دختركم  ...
30 دی 1392

كتاب خواني ......

سلام پرنيانم  دختر نازنينم مامان جون هميشه برات كتاب مي خونم   مخصوصاً شبها كه خوابت مي گيره برات حداقل يك شعر از كتابت مي خونم . ديشب كه ماماني مشغول كار بودم و شما داشتي براي خودت بازي مي كردي متوجه شدم كتابت رو  كه مي بيني شروع مي كني حرف زدن.من و آقا مهدي پسرخاله جون هم تصميم گرفتيم از مراحل كتابخواني شما عكس بگيريم .  كتاب خواني عروسكم به روايت تصوير اول كه كتاب رو داديم به دستت.... بعد از چند لحظه .... و در نهايت .... اينجا هم كتاب رو از شما گرفتيم كه نخوري ؛ رفتي تو فكر... اي جانم نازنينيم  ماماني عاشقتم . با همه خستگيهام وقتي مي بينمت شارژ مي شم و شاد . عرو...
25 دی 1392

قشنگ خوابيدن دختركم

سلام پرنيان ماماني  دختركم اميدوارم هميشه سالم و شاد باشي . نازنين ماماني الحمدلله از ديروز مي توني بدون كمك راحت بشيني البته نه به مدت طولاني چند دقيقه ‘ بعدش هم خسته مي شي و خودت رو به جلو مي اندازي .  عروسك دوست داشتني مامان  ديشب آنقدر زيبا خوابيده بودي كه من و بابايي چند لحظه اي بدون حرف فقط قشنگيهاي تو رو نگاه مي كرديم و خداي مهربون رو به خاطر وجود پربركتت شكر مي كرديم . يكجوري خوابيده بودي كه انگار از صبح كوه كنده بودي . خسته و آروم البته با ژست هاي جالب  اين هم ژست خواب پرنيانم  دختركم  چند وقتي كه از حمام كردن مي ترسي ، ماماني خيلي دوست دارم يك كاري بكنم كه حمام رفتن براي...
24 دی 1392

موش موشي ماماني

پرنيانم سلام  دخمل نازنينم توي اين روزهاي سرد و تلخ تنها اميد و شيريني زندگي من و بابايي تو هستي . با خنده هات انرژي مي گيريم و به زندگي اميدوار مي شيم .مهربونم شما اين روزها خيلي خيلي تنها شدي ؛ آخه ماماني مجبورم تنهات بگذارم بيام سركار . شرمنده دختركم . ماماني خيلي ناراحتم .ولي خيالم راحته كه پيش مامان بزرگ و خاله جوني . عروسك دوست داشتني من  پرنيانم جديداً ياد گرفتي ناز مي كني و وقتي ماماني بهت ميگم "نازي نازي " با دستهاي مهربونت نوازشم مي كني .  مامان بزرگ هم بهت ياد داده كه موش بشي و خيلي بانمك مي شي . اين هم عكس موش موشي مامان نفسم از وقتي با رورؤكت بازي مي كني هركسي بغلت مي كنه دست و پا مي زني انگ...
22 دی 1392

باز هم ني ني

سلام دختر نازم  اميدوارم كه هميشه شاد باشي . عروسكم روز پنجشنبه 12 ديماه ساعت 8 صبح خداي مهربون يه فرشته   نازنين به ما هديه كرد كه با خودش دنيايي شادي آورد . انشاله كه هميشه سالم و صالح و عاقبت بخير باشه . پرنيانم خيلي دوست دارم و الان كه برات مي نويسم سركار هستم دلم برات يك ذره شده مي بوسمت دختركم                      ...
14 دی 1392

خبر شيرين

سلام ماماني  نازنين دختركم ديشب زندايي جون يك خبر خوب بهمون داد ؛ اينكه آقا محمد طه عزيز ما انشاله پنج شنبه ديده به اين دنيا باز مي كنه . اي جانم خيلي خوشحالم . اميدوارم با قدمهاي كوچيك و پربركتش شادي رو به خونه همه بياره و دل دايي ناصر عزيز و زندايي رو حسابي شاد كنه . به دايي جون و زندايي يك عالمه تبريك مي گيم و مي بوسيمشون  پرنيانم : نفس مامان خيلي دوست دارم و برام بهتريني بوس عزيز دلم  ...
9 دی 1392

بي تو مي ميرم

سلام دختر گل ماماني  مهربونم امروز سومين روز كاري مامان جونه . خيلي سخته بدون تو گلكم . صبحها كه مي خوام از خونه بيام بيرون هزارتا مي بوسمت و با چشمهاي پر از اشك مي زنم بيرون ، تا خود اداره هم  از فكرت بيرون نمي يام . عروسكم  روزهاي آخر مرخصي ماماني خيلي سخت بود ، روز اربعين رفتيم امامزاده كه ماشين باباجون رو دزديدند . دعا كن زودتر پيدا بشه. پرنيانم خيلي دلم گرفته و آرامش ندارم. دختر گلم من و باباجون رو ببخش اين روزها خيلي ناراحتيم و اين روي تو خيلي تاثير گذاشته . دخترم  الان كه برات مي نويسم شما خونه پيش باباجوني . الهي ماماني بميرم كه دختركم ازم دوره . الهي فدات بشم بي تو مي ميرم . خيلي خيلي دوست دارم و وجودت ...
7 دی 1392
1